توضیحات
کتاب تمدن و ملالتهای آن (Das unbehagen in der kultur) نوشته زیگموند فروید میباشد که توسط محمد مبشری ترجمه و توسط انتشارات ماهی منتشر شده است.
کتاب تمدن و ملالتهای آن در ردیف دیگر نوشتههای جامعهشناختی فروید چون توتم و تابو ۲ (۱۹۱۳)، آیندهی یک خیال واهی ۳ (۱۹۲۷) و نامهاش به آلبرت اینشتین ۴ (۱۹۳۲) بیانگر دیدگاههای او دربارهی فرهنگ بشری است و از آثار دیگر او در این حوزه جامعتر و مشهورتر است.
کوشش فروید برای ساختن طرحی منسجم از زیست روانی انسان مبتنی بر این شناخت بود که پدیدههای روانی، از جمله رواننژندیها، حاصل تأثیر متقابل سرشت فیزیولوژیک انسانها و عوامل محیطی و پیشینهی فرهنگی آنان است.
این شناخت روانکاوی را ناگزیر به بررسی و نقد جامعهشناختی فرهنگ و تمدن سوق داد. چنانکه خواننده با مطالعهی این اثر درخواهد یافت، فروید مهار کردن این دو رانهی بنیادین را از ضرورتهای تمدن و در عین حال باعث ناخشنودی انسانهای متمدن میداند.
عنوان این نوشته مبین همین واقعیت است. چنین به نظر میرسد که تحت اختیار درآوردن پرخاشگری و مهار راهی جنسی برای آدمیان آسان نیست.
انسان نامتمدن از حیث ارضای رانههایش آزادی بیشتری داشت؛ اما در عوض از امنیت انسان متمدن بیبهره بود؛ بنابراین انسانها در تمدن آزادی را به میزان زیادی با امنیت مبادله کردهاند.
اما فروید دلیلی نمیبیند که به زندگی انسان نامتمدن رشک ببریم و مانند روسو به شعار «بازگشت به طبیعت» اقتدا کنیم. شاید هم باید با این فکر خو بگیریم که این مشکلات از تمدن جداناشدنی و اصلاحناپذیرند.
با نگاهی به تاریخ و اوضاع امروز جهان باید تصدیق کرد که جامعهی متمدن همواره دستخوش فروپاشی است و آیندهی نبرد میان تمدن و نیروهای تخریب نامعلوم است.
میبینیم که فروید در کتاب تمدن و ملالتهای آن خود به موضوعی پرداخته است که پس از گذشت صد سال به هیچ وجه از اهمیت آن کاسته نشده است.
عنوانی که فروید در آغاز برای این نوشته انتخاب کرده بود «شوربختی در تمدن» بود، اما بعد کلمهی «شوربختی» را به «ملالت» تبدیل کرد، واژهای که به گفتهی مترجمان انگلیسی و فرانسوی این کتاب در هیچ یک از این دو زبان معادل دقیقی ندارد.
کلمهی Unbehagen در آلمانی بیانگر احساس ناخوشایندی است که برای فرد کاملاً روشن و شکل گرفته نیست، بلکه مبهم و پراکنده است و در آگاهی او، چون اضطراب فراگیر، معطوف به موضوع معینی نیست.
این کلمه در فارسی به واژههای ناخشنودی و ناخرسندی هم ترجمه شده است؛ اما نظر به ویژگی مستتر در معنای آن چندان رسا نیستند.
شاید «ملالت» نیز معادل دقیقی نباشد، اما به درک من از مفهوم این واژهای آلمانی نزدیکتر است. به هر حال، با رجوع به متن اثر، مفهوم این واژه بر خواننده معلوم خواهد شد.
نکتهی مهم دیگر مورد بحث ترجمهی واژهی Kultur است که در زبان آلمانی هم به معنای فرهنگ و هم به معنای تمدن به کار میرود.
موشکافیهای فراوان دربارهی افتراق این دو واژه انجام گرفته است که مفید و درخور توجهاند. فروید خود در آیندهی یک خیال واهی تمایز این دو را مردود دانسته است و بنابراین، واژهی Kultur را حسب معنای آن در متن گاه به «تمدن» و گاه به «فرهنگ» ترجمه کردهام.
اگر در همهی موارد به جای «تمدن» از واژهی «فرهنگ» استفاده میکردم، مفهوم برخی از جملات نارسا یا حتی غلط میبود. نیز باید توجه کرد که مراد فروید در این بحث نوع خاصی از فرهنگ یا تمدن نیست، بلکه او تباین توحش و مدنیت را مدنظر دارد.
از این گذشته، مشهور است که او زبان انگلیسی را به خوبی میدانسته، در سطح علمی به این زبان مکاتبه میکرده، ترجمهی آثار خود را به انگلیسی خوانده و با این همه ترجمهی واژهی آلمانی Kultur به واژهی انگلیسی Civilization را بیهیچ ایرادی پذیرفته است.
کتاب تمدن و ملالتهای آن اولین بار در سال ۱۳۸۳ با همکاری ارزندهی نشر ماهی منتشر شد. پس از شش چاپ و استقبالی بیش از انتظار، خود را موظف دانستم به بازبینی و اصلاح ترجمهی پیشین.
کلمات و عبارتهای داخل [] در متن و نوشتههایی که در پانویسها آمدهاند از مترجمند.
مطالعهی این کتاب از این نویسنده را به شما پیشنهاد میکنیم.
سهراب سپهری –
این کتاب پاسخى بود در برابر انتقاداتى که به کتاب “آینده ى یک پندار” فروید وارد آمده بود. و در خودى خود، چکیده اى است از جامعه شناسى فرویدى.