توضیحات
کتاب داستانهایی برای گوش سوم (به انگلیسی: Stories for the third ear) نوشته لی والاس میباشد که توسط مریم تقیپور به فارسی ترجمه و توسط انتشارات سایه سخن منتشر شده است.
کتاب داستانهایی برای گوش سوم به زیبایی دیدگاهی را معرفی میکند که با توصیفهای داستانی، واقعیت نهفته در سازههای آسیبشناختی را عریان میسازد. بهرهگیری از این توصیفها، رواندرمانی را تلطیف میکند و بهمثابه روشی است برای زایش اندیشه و اکتساب بینش مراجع.
در این کتاب لی والاس داستانهایی عالی روایت میکند. او درمانگری خلاق و باتجربه است که از روش تجویزی اریکسول پیروی میکند و معتقد است که بعضی از داستانها در وضعیت خلسه به ذهنش میرسیدند و برای مراجعانی که آنها هم در وضعیت خلسه بودند ارائه میشدند.
البته والاس تلویحاً اشاره نکرده که فقط با گفتن یک داستان کسی را درمان میکند. او بسیاری از عوامل دیگر درمانی را نیز شرح داده است (ازجمله ضرورت ارجاع فرد الکلی به گروههای درمانی الکلیهای گمنام)؛ اما قدرت تأثیرگذاری یک داستان آموزشی زمانی که بهدرستی به کار رود، انکارناپذیر است.
میلتون اچ. اریکسون از مؤثرترین و خلاقترین رواندرمانگران دوران معاصر است که در بیستوپنج مارس ۱۹۸۰ درگذشت. از آن زمان تاکنون، کتابهای بسیاری برای انتقال و شرح آموزشهای او به نگارش درآمده است.
اریکسون معتقد بود: «اجرای رواندرمانی باید جالب، گیرا و جذاب باشد» و یکی از اجزای اصلی درمان او بهویژه در سالهای آخر حرفهایاش، بهکارگیری روشی است که از آن با عنوان «قصه درمانی» نام برده میشود.
لى والاس از این روش با عنوان « کتاب داستانهایی برای گوش سوم » یاد کرده است. این حکایتها نه تنها عنصر زیبایی و جذابیت را به رواندرمانی اضافه میکنند، بلکه شواهد بالینی بسیاری وجود دارد که کاربرد آنها تأثیرات درمانی را افزایش میدهد.
همانگونه که مفسران روش میلتون اریکسون تأکید کردهاند و خودش نیز اشاره میکند، عنصر اصلی درمان این است که ابتدا دنیای مراجع را ترسیم کنید، سپس به آن نقش جدید دهید (قالبریزی و شکلدهی مجدد).
ترسیم دنیای مراجع و بازسازی مجدد آن هر دو از طریق داستانها اجراشدنی است. قسمت و داستان، مشابه نشانههای مراجع، مشکلات یا موقعیت زندگی آنهاست.
بدین ترتیب دنیای مراجع یا بخشی از آن ترسیم میشود. قسمت دوم. مشابه یا بازسازی راهحلها یا راههای انتخابی است که به نظر میرسد در مواجهه با وضعیت مراجع کاربرد دارند.
در ادامه کتاب داستانهایی برای گوش سوم آمده است:
اریکسون هیپنوتیزم را اینگونه تعریف کرد: «فراخوانی و به کارگیری آموختههای ناخودآگاه.» او گمان میکرد وقتی در حالت خلسه هستیم در نزدیکترین حالت تماس با آگاهی درونی خود و بهترین وضعیت ارتباطی بین مراجع و درمانگر قرار میگیریم و آن را به اشتراک میگذاریم.
او معتقد بود ما در این وضعیت بیشترین گشودگی را برای یادگیری داریم. لى والاس بهمنظور کمک به مراجعان برای ورود و کاربرد این «خلسههای آموزشی راهنماییهای واضح و ضمنی میدهد. همچنین بعضی روشهای آمادهسازی مراجعان برای رسیدن به دریافت غنی» را با ما در میان میگذارد. صوفیها و دیگر صاحبنظران معتقدند ایجاد این آمادگی مهمترین بخش هر آموزشی است.
به نظر میرسد ورود به وضعیت خلسه اکثر درمانگران را قادر میسازد عناصر شاعرانه روح خود را بیدار کنند و احتمالاً این عناصر مستقیماً با ظهور ضمیر ناهشیار مرتبطاند.
من نمونههای بسیاری دیده و شنیدهام که بعد از استفاده صحیح از یک داستان آموزشی، رفتار مراجع تغییرات مطلوبی داشته است؛ این داستانها از نوشتههای اریکسون، از انجیل، یا از داستانهای عامیانه اقتباسشده یا اینکه خود درمانگر آنها را ساخته است.
درمانگران با تجربه یقیناً دریافتهاند که مطالعه اثر هنری و استفاده از زبان در داستانهای والاس میتواند برای آنها الهامبخش باشد و به آنها در پیشرفت و توسعه داستانهای آموزشی خودشان کمک کند. نیازی نیست داستانها محدود به قالب قصه پریان باشد، بلکه باید بهسادگی در اشکال علمی تخیلی، شاعرانه و دیگر ژانرهای ادبی حتی تمثیلهای ساده ارائه شوند. همچنین ممکن است در آنها از موسیقی یا حرکات موزون نیز استفاده گردد همانند آنچه در رقص به کار گرفته میشود.
درمانگرانی که طبق آنچه اریکسون توصیه کرده است همگام با این رویکردها هستند، بهسوی کشف راههای مؤثرتر برای کمک به افراد در یادگیری تفکر و رشد حرکت میکنند.
مطالعهی این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.