توضیحات
کتاب سفر زندگی (به انگلیسی: On this journey we call our life: living the questions) نوشته جیمز هالیس میباشد که توسط سید مرتضی نظری به فارسی ترجمه و توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است.
در کتاب سفر زندگی میخوانیم:
جیمز هالیس از قلبش مینویسد. او همچنین درباره تجربیاتش مینویسد. علاوه بر این، با وجود چشمه عظیم یادگیری که در کتابهای گوناگون او نهفته است، وقتی بحث دانستن روش درست زندگی کردن پیش میآید، او دقیقاً به اندازه خود ما مات و مبهوت است و این را میپذیرد.
به نظر من فروتنی جیمز هالیس، او را از بسیاری از اساتیدی که این روزها در سراسر جهان به این طرف و آن طرف میروند و دانش و حکمتشان را با دیگران در میان میگذارند، متمایز میکند.
حکمت اکتسابی آنها ممکن است در مورد خودشان درست باشد، اما آیا در مورد شما نیز اینگونه است؟ آیا چیزی که آنها میگویند با تجربه شخصی شما هماهنگ است؟
چنین سؤالاتی به ندرت پرسیده میشود، چرا که این سؤالات به واسطه امید تحولی قریبالوقوع در جریان یک تجربه گروهی، خاموش میشوند.
جیمز هالیس، ما را به مبارزه با خودمان میطلبد. او با وجود تردیدهایی که مطرح میکند، حکمتی را با ما در میان میگذارد. نگرش یا طرز برخورد او کاملاً سقراطی است.
او بیشتر علاقهمنداست که به ما انگیزه دهد تا از خودمان سؤالاتی بپرسیم، نه اینکه جوابها را به ما بدهد. او به میوه بیش از گل و به دانه گندم بیش از کاه و به واقعیت بیش از ظاهر علاقهمنداست.
جملهای از یونگ به ذهن میرسد، کار شامل سه بخش است: بینش، استقامت و اقدام. روانشناسی فقط در بخش اول مورد نیاز است، اما برای بخشهای دوم و سوم، قدرت اخلاقی نقش غالب را ایفا میکند.
جیمز هالیس، مقداری بینش روانشناختی را در خوانندگان کتابهایش پیشفرض میداند، ولی تصور نمیکند که ما قدرت اخلاقی برای تحمل کردن تضادهایمان، درگیریهایمان در روابطمان و ترسهای گوناگونمان را داریم.
او همچنین تصور نمیکند که ما از لحاظ اخلاقی آنقدر قوی هستیم که بتوانیم بر اساس بینشهای خودمان کاری کنیم. با این حال، او به ما کمک میکند چیزهایی که ما را به زمین میزند و همچنین چیزهایی که مانعی بر سر راه خود بودنمان و داشتن یک زندگی با اصالت است را شناسایی کنیم.
کتاب سفر زندگی و ۱۰ سؤال مطرح شده در این کتاب (۱۰ فصل این کتاب با مقولههایی مرتبط است که امان ما را بریده است). ما میتوانیم این سؤالات مهم را پس بزنیم (کاری که معمولاً انجام میدهیم)، چراکه ما همواره با موضوعات بیرونی سر و کار داشته و با آنها مشغولیم.
با این حال، فکر میکنم خوانندگان متوجه خواهند شد که فراموش کردن این سؤالات چندان آسان نیست. این سؤالات مانند ارواح پلید روح شما را اذیت میکنند و مانند چسبی محکم به شما میچسبند. این چسب شبیه چسبی است که میگویند بخشهای هواپیما را به هم میچسباند و شاید برای ما هم همین کار را انجام دهد.
ما به طرزی رقتبار از تبدیلشدن به بهترین کسی که میتوانیم باشیم ناکام ماندهایم. جیمز هالیس این را در مورد ما میداند، اما در این مورد قضاوت نمیکند، چراکه این مطلب را درباره خودش نیز میداند و شاید به همین دلیل است که ما او و کتابهایش را دوست داریم.
پشت جلد کتاب سفر زندگی
اگر سؤالات ما در نیمهی دوم زندگی اینها باشند؛ من چگونه میتوانم به امنیت مالی دست پیدا کنم؟ چگونه خوشبخت شوم؟ چگونه میتوانم کسی را پیدا کنم که مراقب من باشد؟ چگونه میتوانم کاری کنم که دیگران مرا دوست داشته باشند؟
در این صورت زندگی ما محدود خواهد شد؛ زیرا با وجود اینکه این دغدغه خاطرها طبیعی و قابلدرک هستند، برای دستور کار روح در نیمهی دوم زندگی بیش از حد کوچکاند.
به این ترتیب، همانگونه که یونگ میگوید: «با کفشهایی راه میرویم که بیش از حد کوچک هستند.» دکتر جیمز هالیس، رئیس انستیتو یونگ واشنگتن، ده سؤال مهم و اساسی را در کتاب سفر زندگی طرح میکند.
ما به طرز رقتباری فرار میکنیم از دادن پاسخ به این سؤالات؛ از اینکه وجود پرعظمت خود را بفهمیم و آن را زندگی کنیم. عجیب است که اکثر آدمها به زندگی حقیرانه و درگیر بودن با سؤالات حقیرانه بیشتر خو میکنند تا رفتن به سمت زندگی باعظمت و بزرگتر.
هالیس میگوید: «در جایی که ما متوجه نیستیم و حتی حاضر به همکاری برای رشدمان نیستیم، روان دست به کار میشود و رنجی را به زندگی ما ورود میدهد تا ما در سفر زندگیمان تشویق شویم از آنچه آشنا بوده گام فراتر نهیم و به ناشناختهها قدم بگذاریم.»
مطالعهی این کتاب از جیمز هالیس را به شما پیشنهاد میکنیم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.