توضیحات
کتاب تحلیل کاربردی خواب و رؤیا (به انگلیسی: inner book: using dreams and active imagination for personal growth) نوشته رابرت الکس جانسون میباشد که توسط نیلوفر نواری به فارسی ترجمه و توسط انتشارات بنیاد فرهنگ زندگی منتشر شده است.
در کتاب تحلیل کاربردی خواب و رؤیا میخوانیم:
یک روز صبح زنی مانند هرروز سوار اتومبیلش شد و کیلومترها به سمت دفتر کارش رانندگی کرد. در طول راه، قوه تخیلش شروع به تولید یک ماجرای فوقالعاده کرد.
او خودش را در زمانهای بسیار دور دید؛ یک زن ساده در میان آتش جنگ. او یک قهرمان شد و مردمش را با قدرت و فداکاریای که از خود نشان داد، حفظ کرد و با یک شاهزاده قدرتمند و مشهور که به او علاقهمند شده بود، آشنا شد.
در حالی که ذهن آگاه او کاملاً با این افکار مشغول شده بود، در طول خیابانهای متعدد رانندگی کرد، پشت چراغقرمزها ایستاد، در سر هر پیچ راهنما زد و به سلامت به پارکینگ محل کارش رسید
وقتی به خود آمد، متوجه شد نمیتواند هیچچیز از رانندگی خود به خاطر بیاورد! او هیچ تقاطع و پیچی را به خاطر نمیآورد. شگفتزده از خودش میپرسید: «من چه طوری مسیر به این طولانی رو بدون اینکه متوجه باشم طی کردم؟ ذهن من کجا بود؟ وقتی من رؤیاپردازی میکردم، کی داشت رانندگی میکرد؟» اما چون مشابه این اتفاق قبلاً هم افتاده بود، از این موضوع عبور کرد و به دفتر کارش رفت.
زن پشت میز کارش نشسته بود و در حال برنامهریزی کارهای روزانهاش بود که ناگهان یکی از همکاران مردش با دادوفریاد وارد اتاق او شد، قراردادی را که زن تنظیم کرده بود جلوی او پرت کرد و با عصبانیت شروع به بحث در مورد چند نکته کوچک که با آنها مخالف بود، نمود.
زن تعجب کرده بود؛ چون عصبانیت مرد با میزان اهمیت موضوع متناسب نبود! چه بلایی بر سر آن مرد آمده بود؟
مرد نیز در مقابل، صدای بالا رفته خودش را میشنید و متوجه شد که از کاه، کوه ساخته است. با شرمندگی عذرخواهی کرد و از اتاق بیرون رفت.
مرد در اتاقش از خود پرسید: «چه بلایی سر من اومده بود؟ عصبانیت من از کجا ناشی شده بود؟ من معمولاً به خاطر چیزهای کوچک عصبی نمیشم. من خودم نبودم!»
او احساس کرد یک عصبانیت بسیار زیاد در درونش وجود داشته که هیچ ربطی به آن قرارداد نداشته است؛ اما ناگهان در اثر یک موضوع کماهمیت به سطح آمده بود. آن عصبانیت از کجا آمده بود که خود مرد هم از آن خبر نداشت؟!
اگر آن دو نفر زمان کافی برای فکر کردن داشتند، متوجه میشدند که حضور ناخودآگاه را آن صبح در زندگیشان تجربه کردهاند. ما از راههای متعددی در نوسانهای زندگی روزمره، میتوانیم فعالیتهای ناخودآگاه را در درونمان احساس کنیم.
نویسنده در ادامه کتاب تحلیل کاربردی خواب و رؤیا میگوید:
گاهی اوقات ناخودآگاه به موازات ذهن آگاه ما کار میکند و کنترل اتومبیل را، وقتی ذهن آگاه ما روی موضوع دیگری متمرکز است، به دست میگیرد.
همه ما تجربه رانندگی چند چهارراه به کمک راننده خودکار – مانند زنی که در مثال آوردیم – داشتهایم. ذهن آگاه ما کاملاً در جای دیگری است و ذهن ناخودآگاه ما به راحتی کنترل کارها را در دست میگیرد.
ناخودآگاه، ما را پشت چراغقرمز متوقف میکند؛ موقع چراغ سبز دوباره به حرکت درمیآورد و قانون را رعایت میکند تا دوباره ذهن آگاه ما به اکنون و اینجا بازگردد.
هرچند این روش امنترین روش رانندگی نیست، اما ناخودآگاه یک سیستم عالی، حساس و پشتیبانی سرخود برای ما فراهم میکند که همه ما وجود آن را بدیهی میدانیم.
گاهی اوقات ناخودآگاه خیالاتی پر از تصاویر زنده و نمادین تولید میکند که ذهن آگاه را به طور کامل تسخیر کرده و توجه ما را برای مدت طولانی به خود جلب میکند.
خیالاتی از ماجراها، خطرها، فداکاری قهرمانانه و عشق که زن را در مسیرش به سمت محل کار شیفته و مجذوب خود کرد، مثال سادهای از راهی است که ناخودآگاه به ذهن آگاه هجوم میآورد تلاش میکند تا خود را بیان کند.
ناخودآگاه این کار را از طریق تخیل که از زبان نمادین تصاویر آکنده از احساسات استفاده میکنند، انجام میدهد.
روش دیگری که ما از طریق آن ناخودآگاه را تجربه میکنیم، فوران ناگهانی احساسات یعنی شادی بیدلیل یا عصبانیت غیرمنطقی است که به طور ناگهانی به ذهن آگاه ما هجوم میآورد و کنترل آن را به دست میگیرد.
این سیل احساسات، برای ذهن آگاه هیچ معنیای ندارد، زیرا ذهن آگاه آنها را تولید نکرده است. مردی که در مثال آوردیم، نمیتوانست شدت واکنشش را برای خود توجیه کند. او پرسید: «این عصبانیت از کجا آمده بود؟» او احساس میکرد عصبانیتش از جایی خارج از خودش آمده است.
او احساس میکرد برای لحظات کوتاهی خودش نبوده است؛ اما در حقیقت این فوران احساسات غیرقابل کنترل از یکی از بخشهای وجود خودش میآمد؛ جایی عمیق که او نمیتوانست با ذهن آگاهش آن را ببیند. به خاطر این نامرئی بودن است که این مکان «ناخود آگاه» نامیده میشود.
همچنین در ادامه کتاب تحلیل کاربردی خواب و رؤیا آمده است:
ایده ناخودآگاه از یک ملاحظه ساده در زندگی روزمره انسان سرچشمه میگیرد. اطلاعاتی در ذهن ما وجود دارد که بیشتر اوقات از آنها آگاه نیستیم. ما گاهی اوقات از یک خاطره، یک پیوند لذتبخش، یک آرمان یا یک اعتقاد که به طور غیرمنتظرهای از یک مکان نامعلوم بالا میآید، آگاه میشویم.
ما احساس میکنیم این عناصر را جایی درونمان، برای مدتی طولانی حمل کردهایم؛ اما کجا؟ در بخش ناشناختهای از روانمان که خارج از ذهن آگاه ما است.
ناخودآگاه دنیای شگفتانگیزی از انرژیها، نیروها، اطلاعات – و حتى – شخصیتهای مجزای ناپیدایی است که در درون ما زندگی میکنند. قلمرو ناخوداگاه بسیار بزرگتر از آن چیزی است که ما میشناسیم.
مطالعهی این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.